طلاق از دست دادنی دردناک و طولانی است.
در هر جدا شدنی درد و اندوه وجود دارد و در بعضی جداشدن ها درد بیشتر میشود.چون جامعه مسیر جداشدن را سخت تر می کند و کمتر پذیرای آن است. طلاق تصمیمی است که درد و اندوهش بیشتر از جدایی های دیگر است ،چون جامعه بر این نوع جدا شدن برچسب هایی زده است که فرد را وراد جریانی سخت تر و دردناک تر می کند.
مت :رایان طناب منو رها کن
رایان : نه اینکارو نمی کنم ،نمی ذارم رها بشی توی فضا
مت :رها کن رایان ،یاد بگیر که توی زندگی به موقع دست بکشی و رها کنی. (فیلم جاذبه )
ما همیشه در معرض از دست دادن هستیم:
سخت ترین شرایط ،شرایطی است که ما انسان ها را در معرض از دست دادن قرار می دهد. از دست دادن فردی که دوستش داریم ، از دست دادن جوانی ، از دست دادن خانه و ماشین و ... همه ی ما از زمانی که به دنیا می آییم در معرض از دست دادن هستیم و انگار باید تمرین کنیم و از دست بدهیم تا برای از دست دادن های بزرگ آماده شویم و بعد از،از دست دادن هایمان فرایند انطباق پذیری ما با شرایط جدید شروع می شود .
انطباق پذیری فرایند عجیبی است درد آور اما کمک کننده است. ما کم کم عادت می کنیم گکه زخم ها را ببینیم و حرکت کنیم. آدم ها را از دست بدهیم و حرکت کنیم ، ما عادت می کنیم که برای حرکت به جلو راهی پیدا کنیم و این زمانی اتفاق می افتد که شرایط را بپذیریم و اجازه دهیم زندگی در درونمان به جریان خودش ادامه بدهد ،حتی اگر زندگی در بیرون از ما شبیه آن چیزی که میخواستیم نیست.
همیشه زندگی با آن چیزی که ما می خواهیم منطبق نیست . این جزئی از واقعیت های تلخ زندگی است . اما ما قدرتی داریم که به ما کمک می کند با تفاوت بین چیزی که می خواهیم و چیزی که واقعا وجود دارد کنار بیاییم ،این قدرت هر چه که است و هر اسمی که دارد ما را برای انطباق پذیری با شرایط جدید آماده می کند.
به همین علت است که حتی در سخت ترین و آشوبناک ترین شرایط هم زندگی جریان دارد ؛ زندگی جریان دارد چون انطباق پیدا می کند و راهی دیگر برای بقا پیدا می کند. برای اینکه منطبق شوید باید واقعیت شرایط را بپذیریم و برای این که واقعیت را درک کنیم باید تمرین پذیرش کنیم . چقدر گاهی از دست دادن ها را لازم داریم . درست به موقع می آیند و در گوشمان زمزمه می کنند : دل کندن را تمرین کنید.
دختر و پسری که برای مدت طولانی با هم رابطه دارند قطعا در زمان جدا شدن دستخوش احساس های ناخوشایند زیادی می شوند اما وقتی شخصی ازدواج می کند ،همین جدا شدن رنگ و بوی دیگر می گیرد چون جایگاه ازدواج با جایگاه رابطه داشتن فرق دارد. همانطور که جامعه به اشتباه ازدواج را نوعی دستاورد تلقی می کند ،طلاق را نیز نوعی شکست ارزیابی می کند و این فرایند جداشدن را پیچیده تر می کند.
جدا شدن آدم ها از یکدیگر برای هر دو طرف رابطه دردناک است ،اما نقش اطرافیان در کمرنگ کردن این درد ها بسیار زیاد است. زمانی که فردی بعد از جدا شدن به آغوش خانواده اش برمیگردد با شرایط جدیدی روبرو میشود که برای انطباق با شرایط جدید نیاز به زمان دارد . او تصویر ذهنی اش را درمورد خودش و آینده اش به صورت موقت از دست داده است . هر فردی که جدا می شود و طلاق میگیرد در بحران موقت اما طولانی قرار می گیرد که احتیاج به همدلی و همراهی اطرافیانش دارد.
افرادی که جدا می شوند احتیاج به خلوت و تنهایی دارند و از این انزوا و تنهایی خود خواسته شان نترسید . آرام آرام خودشان به جمع بر میگردند و با افراد کمی معاشرت میکنند. این شروع بازگشت به دوستی ها و رابطه های اجتماعی دارد . اگر به خانه و به نزد افراد خانواده شان برگشتند بهتر است اتاقی جدا به آن ها داده شود و مداوم با کنترل کردن آن ها ،نگرانی خود را به آن ها یاد آوری نکنید،آن ها خودشان بیشتر از شما نگران و مضطرب هستند.
به درک آدم ها احترام بگذارید. فردی که جدا شده است ؛چه فرزند دلبند شما باشد و چه خواهر یا برادرتان ،احتیاج به احترام دارد و احترام آن ها را با همدردی های کودکانه و محبت های افراطی و دلسوزی های مادرانه پایمال نکنید. بهترین کاری که می توانید انجام دهید گوش دادن و درک کردن ان ها است. لازم نیست حتما راه حلی داشته باشید و در هر شرایطی خودتان را مجبور کنید که نیمه ی پر لیوان را به آن ها نشان دهید.
آدمی که تازه جدا شده است احتیاج به زمان دارد تا ذهنش را منسجم کند ،صحبت های شما درباره ی زیبایی صبح و فرصت های جدید فقط می تواند فشار را در آن ها بیشتر کند. آدمی که تازه طلاق گرفته است شبیه به فردی است که دست و پایش شکسته است و به صورت موقت در گچ هستند ،پس نمی تواند بدون درد و اندوه هدف های رنگارنگ و پایداری را دنبال کند.
جدا شدن فرایندی غم انگیز و درد ناک است که در فرد احساس های تلخی را بیدار می کند و هرچقدر شما بگویید چقدر دنیا و زندگی شیرین و لذت بخش است تلخی غم کم نخواهد شد.این تلخی با صبوری خود فرد و گذشت زمان کمرنگ تر می شود . به فردی که تازه جدا شده فرصت بدهید که سوگواری کنند ،که آشفته باشند و پریشانی شان را با هدف های گیج و کوتاه مدت به شما نشان دهند. شما پریشان نشوید و نترسید از این نوسان خلق و خو و عدم انسجام در تصمیم گیری.
بیشتر این علائم بعد از مدتی از بین می روند .طلاق آسیب های درونی زیادی به فرد وارد می کند و عزیز شما نیز از این اسیب ها مستثنی نیست. سعی نکنید با سرزنش و فشار و یا ایجاد انگیزه های سطحی آن ها را وادار به تغییر کنید . آدم ها برای عبور از بحران ها احتیاج به زمان دارند نه فشار. پرخاشگری ها و رفتار های نوسانی آن ها را بزرگتر از حد معمول جلوه ندهید و با آن ها به طور نوسانی برخورد نکنید.
فردی که در بحران طلاق و جدایی به سر می برد ممکن است هر از گاهی بی دلیل احساس خشم و درماندگی کند و این خشم را به شما نشان دهد ،صبور باشید و بدانید که این بخشی از فرایند بهبود است. در نهایت قبل از هر بهبودی ،برون ریزی هایی وجود دارد. سرگشتگی ،هدف های کوتاه مدت که رها می شوند ،خشم هایی که دلیل منطقی ندارند، بی حوصلگی و مقاومت در شرکت کردن در مهمانی ها مخصوصا مجالس عروسی ،میل به انزوا و گریه،بیخوابی و آه و ناله کردن ،حساسیت و زود رنجی بخشی از فرایند بهبود است.
صبور باشید و همدل. زمان آرام آرام شکستگی ها را جوش می دهد و آن ها دوباره به مسیر زندگی بر می گردند و می توانند بدوند و رها از گذشته و بحرانی که پشت سر گذاشته اند وارد رابطه شوند. از این نوسان ها نترسید و آن ها را هم نترسانید . فقط کنارشان بایستید و به آن ها یاد آوری کنید که در سکوت حضور دارید. همین کافی است.